یکی از گلگون کفنان جبهههای حق علیه باطل، شهید صفرعلی تونی بود؛ این شهید جوان در شهرستان خمین و روستای مزرعهنو در منزلی پر از صفا و صمیمیت در سال 1341 پا به عرصه ظهور نهاد.
تحصیلاتش را تا پایان دوره ابتدایی بیشتر ادامه نداد، پسر درس خوانی بود ولی مشکلات زیادی در راه درس خواندنش بود که او را مجبور به ترک تحصیل کرد.
روستا زادهای بود که برای امرار معاش بنایی میکرد و در این راه و این کار نیز موفق بود، چرا که اصول اصلی کار را درست و به جا انجام میداد و در کارش کوتاهی نمیکرد.
مادرش میگوید:
در شرایط سخت قبل از انقلاب در راهپیماییها شرکت فعال داشت و شبی را به یاد دارم که لباسهای کهنه را جمع کرده بود، وقتی از او پرسیدم برای چه میخواهی چیزی نگفت و تا آخر شب بیدار بود، صبح که رفتم بیدارش کنم دیدم با لباسهای کهنه مجسمهای به شکل شاه درست کرده است تا در راهپیمایی آن روز با دوستانش به آتش بکشد. تا دوازده سالگی در کار کشاورزی کمک پدرش بود و بعد از آن به بنایی و بعد سنگبری رفت.
همیشه اهل نماز بود و اول وقت به جا میآورد و هرگاه مشکلی برای فامیل یا اهالی محل پیش میآمد او پیش قدم میشد و مشکلش را در حد توانش حل میکرد و این اخلاق باعث شده بود تا همه شیفته او و اخلاقش باشند.
در جریان جنگ تحمیلی به عنوان سرباز وظیفه لشکر 21 حمزه سید الشهدا(علیه السلام) به ارتش پیوست تا دفاعی جانانه کند از اسلام و انقلاب، شب آخری که پیش پدر و مادرش بود به آنها اینگونه گفت که:
در حملههایی که در پیش است به ما میگویند: «هر کس میخواهد به صورت داوطلب شرکت کند من نیز در این حمله داوطلب هستم و اگر خدا خواست و شهید شدم از شما میخواهم که برای من و تمام رزمندگان دعا کنید».
شهید صفرعلی تونی در نهایت در عملیات فتحالمبین به عنوان داوطلب شرکت کرد و بر اثر اصابت تیر به گردنش در منطقه عملیاتی شوش به درجه شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش را در روستای مزرعهنو به خاک سپردند.